English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4631 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security U تامین مخابراتی
signal security U تامین مخابراتی
communication security U برقراری تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
compromising emanation U پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
excitation U انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
spurious signal U علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
high class communication set U دستگاه مخابراتی با کلاس بالادستگاه مخابراتی پر ارزش
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication line U خط مخابراتی
communications link U پیوند مخابراتی
communications processor U پردازنده مخابراتی
copies U نگهبان مخابراتی
communications system U سیستم مخابراتی
copying U نگهبان مخابراتی
copied U نگهبان مخابراتی
signal services U قسمتهای مخابراتی
communications channel U کانال مخابراتی
communication signal U سیگنال مخابراتی
additive U پیوند کد مخابراتی
copy U نگهبان مخابراتی
communication deception U فریب مخابراتی
communication network U شبکه مخابراتی
communication link U تسلسل مخابراتی
communication cover U پوشش مخابراتی
communications protocol U پروتکل مخابراتی
signal services U خدمات مخابراتی
signal flag U پرچم مخابراتی
communications satellite U ماهوارههای مخابراتی
telenet U شبکه مخابراتی
additives U پیوند کد مخابراتی
signal communications U ارتباطات مخابراتی
communication satellite U ماهواره مخابراتی
communication standing instructions U دستورات ثابت مخابراتی
signal U علایم مخابراتی مخابرات
signalled U علایم مخابراتی مخابرات
way station U ایستگاه رله مخابراتی
communication relay ship U ناو تقویتی مخابراتی
ace high U سیستم مخابراتی قمرمصنوعی
communications server U سرویس دهنده مخابراتی
selsyn U سیستم سینکرونیزه مخابراتی
standing signal instructions U دستورات ثابت مخابراتی
communications software U نرم افزار مخابراتی
volumes U قدرت دستگاه مخابراتی
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
volume U قدرت دستگاه مخابراتی
communications control unit U واحد کنترل مخابراتی
common user net work U شبکه مخابراتی مشترک
signaled U علایم مخابراتی مخابرات
couriers U ماهواره مخابراتی رله کننده
fire direction net U شبکه مخابراتی هدایت اتش
programmable communications interface U رابط مخابراتی برنامه پذیر
relays U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
station log U دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
approved circuit U مدار تصویب شده مخابراتی
directed net U شبکه توجیه شده مخابراتی
phase jitter U اعوجاجهای ناخواسته در یک سیگنال مخابراتی
courier U ماهواره مخابراتی رله کننده
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
station log U دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
coverings U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
covers U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
tie line U کانال مخابراتی کرایه داده شده
simplex circuit U مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
lock on U باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
monitor U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
single line U مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
monitored U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
way station U ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
monitors U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
parrot U وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroting U وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroted U وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrots U وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
symbolic form U علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
cirvis U دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
ecom U Oriented ElectronicComputer فرایند ارسال ودریافت پیامها به صورت دیجیتالی در تسهیلات مخابراتی ail
pogo U در رهگیری هوایی یعنی چانل مخابراتی را که بعد از این کلمه اعلام می کنم بگیرید
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
coverings U تامین
hedging U تامین
securing U تامین
covers U تامین
cover U تامین
security U تامین
water supplies U تامین اب
safety U تامین
safety limit U حد تامین
water supply U تامین اب
securement U تامین
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
safety factor U ضریب تامین
security U تامین مصونیت
secure U درامان تامین
safety stakes U دستکهای تامین
insecurity U عدم تامین
transmission security U تامین مخابره
collective security U تامین اجتماعی
safety diagram U دیاگرام تامین
transmission security U تامین ارسال
factor of safety U عامل تامین
local security U تامین محلی
the rule of law U تامین قضایی
the rule of law U تامین قانونی
internal security U تامین داخلی
take care of U تامین کردن
buffer zone U منطقه تامین
cover U تامین کردن
supply port U درگاه تامین
safety factor U عامل تامین
buffer zones U منطقه تامین
financier U تامین اعتبارکننده
protection U تامین نامه
coverings U تامین کردن
committment U تامین اعتبار
fulfill U تامین کردن
give security for U تامین کردن
social security U تامین اجتماعی
financiers U تامین اعتبارکننده
troop safety U تامین عده ها
supplied U تامین کردن
guaranteed U تامین کردن
ensured U تامین کردن
quia timet U حکم تامین
area security U تامین منطقه
ensuring U تامین کردن
provisioning U تامین ذخیره
appropriation reimbur sement U تامین اعتبار
insures U تامین کردن
insuring U تامین کردن
ensures U تامین کردن
physical security U تامین تاسیسات
preservation of evidence U تامین دلیل
supplying U تامین کردن
procurement U تامین اماد
guarantee U تامین کردن
supply U تامین کردن
electronic security U تامین الکترونیکی
ensure U تامین کردن
guarantees U تامین کردن
secures U تامین کردن
secures U درامان تامین
covers U تامین کردن
buffer stock U تامین ذخیره
chemical security U تامین شیمیایی
funding U تامین وجه
secure U تامین شده
secure U تامین کردن
secures U تامین شده
cryptosecurity U تامین رمز
station number U شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
helical wave guide U لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
demodulator U دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
supply company U شرکت تامین کننده
guaranteed U تامین تضمین کردن
secures U مطمئن تامین کردن
secure U مطمئن تامین کردن
security for cost U تامین هزینه دادرسی
social security system U نظام تامین اجتماعی
safety officer U افسر تامین یکان
social security program U برنامه تامین اجتماعی
secures U تامین کردن هدف
secure U تامین کردن هدف
social security act U قانون تامین اجتماعی
security for costs U تامین هزینه دعوی
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
guarantee U تامین تضمین کردن
elegit U حکم تامین مدعی به
deficit financing U تامین کسر بودجه
power supply U تامین کننده برق
angle of safety U زاویه تامین گلوله
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
appropriation reimbur sement U تامین سپرده یاوثیقه
finance U تامین هزینه پولی
area security U تامین منطقه عملیات
financed U تامین هزینه پولی
elevation of security U زیاد کردن تامین
safety U برقرار کردن تامین
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
2Call sign
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
4express, overexpression
1cartridge
1Rotating machinery capable of supplying or absorbing real and reactive power in any of a number of operating quadrant combinations.
2high dimentional task solution space
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com